loading...
عاشقانه ما

85

لایو بازدید : 5 یکشنبه 05 آبان 1392 نظرات (2)
من هنوزم مرگ مستانه رو باور نکردم ..

نمیتونم بگم روحش شاد ..

واقعن نمیتونم ..

 


لایو بازدید : 3 یکشنبه 05 آبان 1392 نظرات (0)

اومدم خونه مادرم نمازش تموم شده بود،داشت دعا میکرد...

تا منو دید گفت:اینو میگما خدا....!

نمیدونم داشت پشت سر من به خدا چی میگفت!!

****************************

هیچ اشتباهی بزرگ تر از این نیست که اشتباهی دستت بخوره رو اینترنت اکسپلور!!!

یعنی باز شدنش ی داستانه،بسته شدنش ی داستان دیگه!!

****************************

تلفن خونمون زنگ خورد برداشتم بجا اینکه بگم الو بله ، گفتتم بلو اله!

طرف هم قاطی کرد گفت سلو الام!

***************************

خداییش استرسی که موقع دادن اسکناس پاره به راننده تاکسی یا اتوبوس هست تو هیچ عملیات مافوق سری نیست!

***************************

من بچه که بودم آرزو داشتم مادر بزرگم بذاره دستگیره چرخ خیاطیش رو من بچرخونم!

ی همچین آدم قانعی بودم من!!

**************************

شامپو خریدم،روش نوشته:

این محصول را روی سرتان بریزید و موهایتان را بمالید،سپس آبکشی کنید!

من میخواستم بریزم تو دهنم قرقره کنم،خدا خیرشون بده که آگاهم کردن!

                                                                              


لایو بازدید : 10 یکشنبه 05 آبان 1392 نظرات (0)

یه روزی دل به تو دادم

قلبمو دست تو دادم

قدرمو تو ندونستی

کاشکی اینو فهمیده بودم

کاشکی اینو فهمیده بودم

دوست دارم واسه من گریه نکن.

دوست دارم فقط منو رها نکن.

دوست دارم دوست دارمواسه من گریه نکن

دوست دارم تو منو رها نکن دوست دارم دوست دارم

حسرت طعم زندگی مونده به روی باورم چه طور میشه بی تو نموند وقتی تو میخوای که برموقتی تو میخوای که برم

دوست دارم واسه من گریه نکن.

دوست دارم فقط منو رها نکن.

دوست دارم دوست دارمواسه من گریه نکن

دوست دارم تو منو رها نکن دوست دارم دوست دارم

چی میشد یک شب دیگه

همدم خواب من بشی

به این همه پریشونی این همه مبتلا نشی این همه مبتلا نشی

به خدا هیچکی تو دنیا مثل من دوست نداره

هیچ کسی مثل خود من هوای چشم تو نداره

دوست دارم واسه من گریه نکن.

دوست دارم فقط منو رها نکن.

دوست دارم دوست دارمواسه من گریه نکن

دوست دارم تو منو رها نکن دوست دارم دوست دارم

دوست دارم واسه من گریه نکن.

دوست دارم .........


Jamshid - Doset Daram

Arreng: shadmehr Aghili

Download : link

oη†iηuê


لایو بازدید : 8 شنبه 04 آبان 1392 نظرات (0)
 طلبه جوانی به نام محمد باقر در اتاق خود در حوزه علمیه مشغول مطالعه بود به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که ساکت باشد. دختر گفت: شام چه داری؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر در گوشه ای از اتاق خوابید و محمد به مطالعه خود ادامه داد. از آن طرف چون این دختر فراری شاهزاده بود و بخاطر اختلاف با زنان دیگر از حرمسرا فرار کرده بود لذا شاه دستور داده بود تا افرادش شهر را بگردند ولی هر چه گشتند پیدایش نکردند. صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج شد ماموران شاهزاده خانم را همراه محمد باقر به نزد شاه بردند شاه عصبانی پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی و ... .محمد باقر گفت: شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد. شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه؟ و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟ محمد باقر 10 انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و ... . لذا علت را پرسید طلبه گفت: چون او به خواب رفت اماره مرا وسوسه می نمود هر بار که نفسم وسوسه می کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع می گذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمان و شخصیتم را بسوزاند. شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند. از مهمترین شاگران وی می توان به ملا صدرا اشاره نمود.


لایو بازدید : 7 شنبه 04 آبان 1392 نظرات (0)
چي بگم ....خدايا قربونت برم سپردم به خودت....

من دلم پاكه ......*اميرتتل*......مخاطب خا3


لایو بازدید : 9 شنبه 04 آبان 1392 نظرات (0)
یه بار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود گفت:چرا دوسم داری؟واسه چی عاشقمی؟

پسر گفت:دلیلشو نمیدونم ولی واقعا دوستت دارم.

دختر گفت:تو هیچ دلیلی رو نمیتونی عنوان کنی...پس چطور دوسم داری؟؟؟

پسر گفت:من جدآ دلیلشو نمیدونم اما میتونم بهت ثابت کنم.

دخترگفت:ثابت کنی؟نه!من میخوام دلیلتو بگی.

پسرگفت:باشه...باشه!!!چون تو خوشگلی...صدات گرمو و خواستنیه...

همیشه بهم اهمیت میدی...دوست داشتنی هستی...با ملاحضه هستی...

بخاطر لبخندت...

دختره از جواب های پسر راضی و قانع شد.

متاسفانه چند روز بعد اون دختر تصادف وحشتناکی کرد به به حالت کما رفت.

پسر نامه ای رو کنار دختره گذاشت با این متن:

«سلام.عزیزم گفتم به خاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا که نمیتونی حرف بزنی میتونی؟

نه!پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم.

گفتم به خاطر اهمیت هات و مراقبت هات دوستت دارم.اما حالا که نمیتونی برام اونجوری باشی.

پس منم نمیتونم دوستت داشته باشم.

گفتم برای لبخندات دوستت دارم اما حالا که نمیتونی بخندی.پس دوستت ندارم.

اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان پس دیگه وا۳ی من دلیلی برای

عاشق بودنت نیست.

عشق دلیل میخواد؟؟؟نه.معلومه که نه.

پس من هنوزم عاشقتم.عشق واقعی هیچ وقت نمیمیره.این هوس است که کمتروکمتر میشه.»

سرنوشت تعیین میکنه که تو زندگین وارد بشه اما قلب حکم میکنه که چه شخصی در قلبت بمونه.


لایو بازدید : 6 شنبه 04 آبان 1392 نظرات (0)
خدایا!!!! خطا از من است، می دانم.

از من که سالهاست گفته ام "ایاک نعبد"،

اما به دیگران هم دلسپرده ام.

از من که سالهاست گفته ام " ایاک نستعین" ،

اما به دیگران هم تکیه کرده ام.

اما رهایم نکن... بیش از همیشه دلتنگــــــــــــم...

تعداد صفحات : 9

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 89
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 5
  • بازدید ماه : 38
  • بازدید سال : 143
  • بازدید کلی : 1,866